بحث در مبانی تفسیر قرآن بود که بخش اول آن; یعنی اعجاز قرآن و ابعاد آن، با اختصار بیان شد و اینک به تبیین بخش دوم آن; یعنی مصونیت قرآن از تحریف میپردازیم .
قرآن عزیز یگانه کتاب آسمانی است که دچار تحریف نگشته و جاودانگی اسلام را سندی پر ارج و آخرین سفیر آسمان را معجزهای ابدی است .
این وحینامه الهی با همان الفاظ، آیات و سورهها که روز نخست نازل شد، امروز نیز پابرجاست و ستیزه جویان هر قدر تلاش کردند نتوانستند گردی بر دامان پاک و مطهر آن بنشانند و اوست که همچنان همآورد میطلبد و این حقیقت مورد اتفاق همه فرهیختگان است .
تحریف در لغتبه معنای تبدیل، دگرگون ساختن و منحرف نمودن است (2) . این ماده چهار بار در قرآن در همین معنای لغوی به کار رفته است و کسانی را که از روی سوء نیت معارف آسمانی را واژگونه جلوه دادهاند، مورد نکوهش قرار داده است .
تحریف اقسامی دارد که برخی از آنها قطعا در قرآن کریم واقع شده است و برخی نیز قطعا تحقق پیدا نکرده است . بعضی از اقسام آن هم مورد اختلاف است (3) .
تحریف معنوی یا معنایی قرآن عبارت است از: برداشت از آیات بدون استناد به مبانی و اصول و قواعد متعارف فهم و استفاده از کلام . به عبارتی دیگر تفسیر به رای به صورتی نامعقول و ناپسند و استخراج معانی آیات مطابق هوی و هوس خویشتن .
تحریف لفظی عبارت است از: افزایش یا کاهش و یا تبدیل و جایگزینی کلمات به گونهای که معنای مقصود دگرگون شود .
برای تحریف به افزایش میتوان به آنچه از ابن مسعود نقل کردهاند مثال زد . بنابراین نقل، او اعتقاد داشته است که سوره «فاتحه» و «معوذتان» (دو سوره آخر قرآن) جزو قرآن نیست و در مصحف خاص او هم درج نشده است . و یا گروهی از خوارج برآنند که سوره یوسف جزو قرآن نیست و روا نیست چنین قصه عاشقانهای جزو وحی الهی باشد .
برای تحریف به کاهش نیز میتوان به آنچه از برخی اخبار برمیآید مثال زد . بنابراین اخبار بعضی از سورهها مانند «حفد و خلع» و آیهها مانند آیه «رجم» یا کلمات مثل «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک» به دنبالهاش «فی علی; درباره علیعلیه السلام» یا عبارت «ان علیا مولی المؤمنین» از قرآن کم شده است .
برای تحریف به معنای تغییر و تبدیل نیز قائلان به آن مثالهایی میزنند که همه از مقوله اختلاف قراءات است، مانند: «ملک یوم الدین» به جای «مالک یوم الدین» یا «فتثبتوا» به جای «فتبینوا» .
از مجموع اقسام تحریف، تحریف معنوی که همان تفسیر به رای است و در غالب مکاتب کلامی و گاه فقهی رخ داده است و در متون دینی به شدت از آن نهی شده است، از محل بحث ما خارج است . البته لازم به ذکر است که تفسیر به رای، خود گاهی به عنوان حربهای علیه فهم درست قرآن و استفاده نو و جدید از آن بکار گرفته شده است که در جایگاه خودش باید مورد دقت قرار گیرد، ولی تحریف معنوی از موضوع بحث فعلی ما خارج است . بحث ما درباره تحریف لفظی است که بعضی آنرا از روی خامی و ناآگاهی و چه بسا با حسن نیت مورد تایید قرار دادهاند و بزرگترین خطا را مرتکب شدهاند، زیرا تلاش برای تحریف لفظی قرآن همانند کوشش برای تحریف معنوی آن امری منکر و لایق بدترین سرزنشها است که جز انسانهای مریض و مغرض و دنیاپرستان ستمگر و جاهلان متعصب به سوی آن نمیروند . این عمل ایستادگی در برابر اراده تکوینی و تشریعی خداست و ناکامی و بیآبرویی و خفت و خواری و سرانجام هلاکت را در پی دارد . و کسانی هم که چنین نسبتباطلی را به قرآن دهند خطای فاحشی مرتکب شدهاند، که از سویی با دلائل عقلی مغایرت دارد و از سوی دیگر با آیات قرآن در تعارض است .
متاسفانه عدهای از روی جهل و ناآگاهی، دامن پاک و مطهر قرآن را به این تهمت نسبت دادهاند و زمینههای سوء استفاده دشمنان بدخواه حق و حقیقت را فراهم ساختهاند .
دلایل تحریف ناپذیری قرآن را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
این دلایل خود بر دو قسم است:
خالق هستی همه موجودات را برای هدفی حکیمانه آفریده است . هدف از خلقت انسان رسیدن او به کمال نهائی در پرتو آزادی و اختیار است، از سوی دیگر عقل به عنوان حجتباطنی الهی برای رسیدن انسان به کمال مطلوب اگر چه لازم است اما کافی نیست، در نتیجه ضرورت بعثت انبیا و آمدن وحی الهی برای رسیدن انسانها به کمال امری روشن است; زیرا اگر دریچه آسمانی به روی انسانها گشوده نشود و وحی نازل نگردد، غرض نهایی خلقت انسان که رسیدن او به کمال غائی است تحقق پیدا نمیکند و این برخلاف حکمت و لطف خداوند است .
از این رو پروردگار عالم به اقتضای حکمتخود و برای تحقق اهداف آفرینش همواره رسولانی را فرستاده است تا انسانها را به سوی کمال مطلوب هدایت کنند . و سرانجام آخرین پیامآور آسمانی را فرستاد و نهائیترین معجزه آسمانی یعنی قرآن را برای دایتبشریت نازل کرد . حال اگر قرآن که قانون نجات بخش همه انسانها تا روز قیامت است، دچار موجهای تغییر و تبدیل گردد و از تحریف منحرفان محفوظ نماند، لازمهاش محرومیتبشر از این هدیه الهی و نرسیدن انسانها به کمال مطلوب است و این برخلاف حکمت پروردگار میباشد . بدینسان وقتی پذیرفتیم که اسلام آخرین دین آسمانی است و پس از آن پیامبر و کتابی نخواهد آمد، باید ملتزم به تحریف ناپذیری قرآن شویم; زیرا لازمه قاعده لطف و حکیم بودن خدا این است که قرآن به عنوان آخرین سند آسمانی و کتاب هدایتبه اراده الهی از آسیبها مصون و محفوظ بماند و همان دلیل ضرورت نبوت، مقتضی حفظ این سند الهی از تحریف میباشد .
قرآن از آغازین روزهای نزولش، منکران و معاندان را به تحدی و آوردن نظیری برای خود دعوت نموده و بااعلام اینکه کتابی ، هدایتگر (5) ، مصون از اختلاف (6) و مانندی برای آن متصور نیست (7) ، همگان را به مبارزه طلبیده است و به شیوهای استوار معاندان را به آوردن همانند قرآن، سپس ده سوره و بالاخره اگر نتوانستند لااقل یک سوره همانند سوره کوثر که یک سطر بیشتر نیستیعنی معادل یک هفت هزارم دعوت کرده است .
گفت اگر آسان نماید این به تو
این چنین آسان یکی سوره بگو
و امروز و در همیشه تاریخ این دعوت ثابت و پابرجا است . و این بهترین استدلال عقلی است .
از این رو روشن میشود آنچه اکنون در دست مسلمانان است تماما وحی الهی است و چیزی از سخن انسان همراه آن نمیباشد، زیرا اگر تمامی یا بخشی از سورههای قرآن کلام غیر خدا باشد، میبایست مانندپذیر باشد و امکان داشته باشد که همانند آن را ابداع نمایند، در حالی که این امکان وجود ندارد .
پس آنچه در متن قرآن است، همه سخن خداست و چیزی از کلام بشری بر آن افزوده نشده است .
قرآن قانون اساسی مسلمین، برنامه حکومت، دستورالعمل زندگی و کتاب مقدس آسمانی است . قرآن کتابی است که مسلمانان صدر اسلام همواره در نمازها، در مسجد، در خانه، در میدانهای جنگ نظامی و فرهنگی از آن استفاده میکردند، حتی از تواریخ اسلامی استفاده میشود که تعلیم قرآن را کابین زنان قرار میدادند و اصولا تنها کتابی که در همه مکانها و زمانها مطرح بود قرآن بود .
کتابی به صورت مجموعه حاضر و با همین شکل فعلی در عصر خود پیامبرصلی الله علیه وآله جمعآوری شده بود و مسلمانان با تمام وجود به تعلیم و حفظ آن اهمیت میدادند و اصولا شخصیت افراد به مقدار ارتباط آنان با قرآن شناخته میشد .
حافظان و قاریان قرآن بقدری زیاد بودند که بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله در یکی از جنگها، چهارصد نفر از قاریان قرآن به . در حادثه «بئر معونه» در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله حدود 70 نفر از قاریان قرآن به شهادت رسیدند (9) . مسئله حفظ و قرائت قرآن به عنوان یک عبادت بزرگ همیشه در میان مسلمانان مطرح بوده است، حتی بعد از صنعت چاپ این سنت ادامه پیدا کرد و هم اکنون در جهان اسلام میلیونها نفر حافظ کل قرآن کریم وجود دارند . آیا با چنین وضعی هیچگونه احتمال تحریف در مورد قرآن امکانپذیر است؟ !
علاوه بر این، مسئله نویسندگان وحی در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله - که تعداد زیادی را تشکیل میدادند - یکی از مسلمات تاریخ اسلام است . یکی از مورخان مینویسد: «کان للنبی کتابا یکتبون الوحی وهم ثلاثة واربعون اشهرهم الخلفاء الاربعة وکان الزمهم للنبی زید بن ثابت وعلی ابن ابی طالب علیه السلام; (10)
پیامبرصلی الله علیه وآله نویسندگانی داشت که وحی را مینوشتند و آنان چهل و سه نفر بودند که از همه مشهورتر خلفای چهارگانه بودند ولی بیشتر از همه زید ابن ثابت و امیرمؤمنان علی ابن ابیطالبعلیه السلام ملازم پیامبرصلی الله علیه وآله بودند . »
کتابی که این همه حافظ و قاری و نویسنده دارد، چگونه ممکن است دست تحریف کنندگان به سوی آن دراز شود؟
شاهد دیگر بر عدم تحریف قرآن کریم، استدلال اهل بیتعلیهم السلام برای اثبات حقانیتشان به همین قرآن موجود است، نظیر استدلال به آیات ولایت، ذی القربی و . . . و هیچگاه بحث تحریف قرآن از زبان آنان شنیده نشده است، به یقین اگر قرآن تحریف میشد، امام علیعلیه السلام در دوران خلافتشان آن را بر طرف مینمود . آن حضرت که نسبتبه ریزترین احکام اسلامی هایتسختگیری را داشت و برای پیاده کردن آنها تلاش میکرد، همین قرآن موجود و معروف بین مسلمین را تایید و امضا نمود .
از اینجا معلوم میشود که مراد از مصحف علیعلیه السلام هم که در روایات زیادی به آن اشاره شده، این است که حضرت مصحفی داشته که جامع تمامی احکام در تبیین و توضیح و تاویل و تفسیر آیات بوده است (11) ، نه اینکه آیات و کلماتی بیش از قرآن موجود داشته باشد .
قرآن کریم مبدء وحی را الهی میداند و به بیمار دلانی که قرآن را بر آمدی از اندیشه بشری میشمارند پاسخ میدهد و سپس خبری شگرف از ماندگاری این کتاب آسمانی در همیشه تاریخ زندگی انسان میدهد و آن را وعده قطعی و غیرقابل تخلف الهی میداند . «انا نحن نزلنا الذکر وانا له لحافظون» ; (12) «ما قرآن را نازل کردیم و ما آن را حفظ میکنیم .»
مصطفی را وعده داد الطاف حق
گر بمیری تو نمیرد این نسق
من کلام و معجزت را حافظم
بیش و کم کن را ز قرآن دافعم
بدون شک با توجه به اطلاق آیه، این وعده الهی نسبتبه حفظ قرآن و آسیب ناپذیری آن، همه متن قرآن را در همه زمانها شامل میشود و اختصاص به آیات خاص یا زمان خاص ندارد . و این در تحریف ناپذیری قرآن به قدرت لایزال الهی صراحت دارد .
دانشمند بزرگ، کاشف الغطاءرحمه الله مینویسد: «لا ریب انه (ای القران) محفوظ من النقصان بحفظ الملک الدیان کما دل علیه صریح القرآن واجماع العلماء فی کل زمان ولا عبرة بنادر; (13) شک نیست که قرآن از هر گونه کمبود [و تحریف] در پرتو حفظ خداوند محفوظ مانده است، همانگونه که صریح قرآن و اجماع علماء در هر عصر و زمان به این امر گواهی میدهد و مخالفت افراد نادر اصلا قابل اعتنا نیست .»
در آیه دیگر، قرآن خود را کتاب عزیز و نفوذناپذیر معرفی مینماید که هیچ کس را توان دست اندازی به ساحت آن از هیچ طریقی میسر نیست، زیرا این کتاب کلام خالقی حکیم و حمید است .
«ان الذین کفروا بالذکر لما جائهم و انه لکتاب عزیر لا یاتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید» ; (14) «کسانی که به این ذکر [قرآن] هنگامی که به سراغشان آمد کافر شدند [نیز بر ما مخفی نخواهند ماند] ! و این کتابی است قطعا شکستناپذیر که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشتسر، به سراغ آن نمیآید; چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است .»
این آیه نیز به روشنی دلالت میکند که هیچگونه باطل، از هیچ نظر و از هیچ طریق به سراغ قرآن نمیآید; نه آیه و حتی کلمهای از آن کم شده و نه چیزی بر آن افزوده میشود و دست تحریف کنندگان از دامان بلندش کوتاه بوده و هست .
لازم به تذکر است که استدلال به آیات قرآن برای مصون بودن ساحت قرآن از تحریف به هیچ عنوان مستلزم دور باطل نیست، زیرا ما در ابتدا سراغ عقل که «ام الحجج» است میرویم و با ادله عقلی اثبات میکنیم که این قرآن کتاب خداست و از سوی دیگر با ادله عقلی اثبات میکنیم که تحریف به زیاده در قرآن کریم راه ندارد، پس همه متن موجود کلام الهی است و متن موجود اعلام میکند که عزیز و نفوذناپذیر است و باطل از هیچ راهی نمیتواند در آن نفوذ کند و کسی را یارای کاستن از آن نیست .
بدینسان ادله عقلی دلیل بر آن است که قرآن تحریف نشده است، زیرا اگر تحریف میشد دیگران میتوانستند نظیر آن را بیاورند، در حالی که هم اکنون کسی را توان آوردن سورهای مثل قرآن نیست و این متن بینظیر معجزه آسمانی است و خود نیز صونیتخویش را از تحریف اعلام میدارد .
علاوه بر این، هر ادعایی تنها با ارائه دلیل ثابت میشود و ادعای تحریف بدون ارائه دلیل نمیتواند متن مقدس قرآن را از ندیتبیندازد .
سخنان پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمه معصومینعلیهم السلام بهترین دلیل بر تحریف ناپذیری قرآن است، زیرا آنان از همان آغاز همگان را به تلاوت و فهم و عمل به همین قرآن موجود دعوت میکردند و آن را حتی معیار سنجش و رد یا قبول روایات دانستهاند (15) .
پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله با دعوت به تمسک به کتاب خدا به عنوان ثقل اکبر و اعلام اینکه تمسک به آن نجات از گمراهی و رسیدن به هدایت را برای همیشه در پی دارد، بهترین سند را بر مصونیت قرآن از تحریف از خود به یادگار گذاشته است (16) ; سندی که با طرق معتبر و متعدد از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل شده است . زیرا پذیرش تحریف مستلزم از اعتبار و حجیت انداختن کتاب خدا و سقوط آن از حجیت است .
ائمه معصومینعلیهم السلام نیز با شیوههای مختلف - اعم از تصریح، تلویح و تقریر - متن موجود قرآن را همان قرآن منزل الهی دانستهاند و به استفاده از آن و عمل به آن تاکید نمودهاند . امام علیعلیه السلام بعد از توصیفهای فراوان نسبتبه قرآن میفرماید: «وکتاب الله بین اظهرکم ناطق لا یعیی لسانه وبیت لا تهدم ارکانه وعز لا تهزم اعوانه; (17) کتاب خدا در میان شما است، سخنگوئی است که هرگز زبانش به کندی نمیگراید و خانهای است که هیچگاه ستونهایش فرو نمیریزد و مایه عزت است آنچنان که یارانش هرگز مغلوب نمیشوند .»
در خطبه 176 میفرماید: «واعلموا ان هذا القران هو الناصح الذی لا یغش والهادی الذی لا یضل; بدانید که این قرآن نصیحت کنندهای است که هرگز [در نصیحتخود] خیانت نمیکند و هدایت کنندهای است که هیچگاه گمراه نمیسازد .»
نظیر این تعبیرات در کلمات امام علیعلیه السلام و سایر ائمه معصومینعلیهم السلام فراوان است . اگر قرآن تحریف شده بود هرگز پیشوایان معصوم ما را اینگونه آنهم با اسم اشاره «هذا» به قرآن موجود بین مسلمین دعوت نمیکردند .
حوادث صدر اسلام که بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله اتفاق افتاد و بیتوجهی به محتوای پیام الهی و حاکمیت ظاهر نگری و قدرنشناسی نسبتبه ساحت والای اهل بیت پیامبر زمینه و بستر مناسبی برای گرایش به قول به تحریف قرآن فراهم آورد . از سوی دیگر عدم تعمق و دقت در بیانات ائمه معصومینعلیهم السلام هم به این گرایش دامن زد . بدینجهت میبینیم در نخستین و مهمترین کتاب از کتب اربعه حدیث معتبر و رسمی شیعه یعنی «کافی» احادیثی نقل شده که این معنی از آن برداشت میشود . نظیر این اخبار در تفسیر عیاشی، بصائر الدرجات، غیبت نعمانی آمده است و تمامی آنها را علامه مجلسی در بحارالانوار گرد آورده است .
پس از آن با اوجگیری نهضت اخباریگری بسیاری از بزرگان; چون حر عاملی، فیض کاشانی و علامه مجلسی کلمات و تعابیری دو پهلو در این باب دارند یا به دو گونه در اثبات و نفی تحریف سخن گفتهاند .
در اوائل قرن دوازدهم این اندیشه اوج گرفت و به انگیزه خدمتبه اهل بیتعلیهم السلام و طعن بر اغیار ناخواسته ضربه بزرگی بر پیکر تشیع راستین وارد شد . قافله سالار این جریان، سید نعمت الله جزایری (1112 ه . ق) بود که برای نخستین بار افسانه تحریف را علم کرد . وی در کتاب «الانوار النعمانیه» بر اساس اخباری ساختگی به زعم خود دست اغیار را از دست اندازی به کتاب خدا رو کرد و ایجاد تحریف در قرآن را افشا نمود (18) .
سپس محدث نوری به پیروی از مرحوم جزایری کتابی تحت عنوان «فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب» نوشت . او این کتاب را در پاسخ یکی از دانشمندان هندی که از او پرسیده بود: چرا نام ائمهعلیهم السلام در قرآن نیست؟ نگاشته و خود بر این گمان بوده که مخالفین، فضائل اهل بیتعلیهم السلام و آنچه در قدح دشمنان اهل بیتعلیهم السلام بود را از قرآن انداختهاند .
مرحوم نوری صاحب آخرین مجموعه معتبر حدیثشیعه یعنی مستدرک الوسائل - که کتاب او مقبولیت عام هم یافته است - محدث بود و محقق به معنای واقعی کلمه نبود . وی در فصلهای دوازدهگانه کتاب خود، 12 دلیل بر تحریف قرآن ذکر کرد که تنها دو دلیل از طریق شیعه و بقیه از احادیث اهل سنت است و خود آنان کمترین اعتباری برای آن احادیث قائل نیستند .
اکثر روایات یا سند نداشته و یا سندشان فاقد اعتبار است و از کتابهای افرادی نظیر احمد ابن محمد سیاری و علی ابن احمد کوفی نقل شده، که کذاب و وضاع و فاسد المذهب بودهاند (19) . روایات دارای سند نیز اکثرا مربوط به اختلاف قرائات است و برخی تفسیر یا توضیح یا شان نزول و یا تاویل آیه و تعیین مصداق میباشند و مراد از تحریف در دسته دیگر که واژه تحریف در آنها بکار برده شده است، تحریف معنوی است . علاوه بر این چون معیار صحت و عدم صحت روایات خود قرآن است، از صحت این گونه روایات، عدم صحتخودشان لازم میآید .
این حاصل تلاش جمعی از اخباریان شیعه است که به قصد خدمتبه ساحت اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله به ساحت قرآن و اهل بیتعلیهم السلام لطمه زدهاند، اگر چه برخی از آنان بعدا اظهار ندامت کردهاند .
اما محققان شیعه (20) از عصر ائمهعلیهم السلام تا کنون ضمن توجه کامل به جایگاه با عظمت ثقل اصغر و مقام والای ولائی آنان، متن قرآن را متواتر میدانند که هیچ گونه تحریف لفظی در آن صورت نگرفته است و دلایل عقلی و نقلی و خود متن قرآن و روایات قطعی السند و دلالت را شاهد بر این مدعا میدانند و اثبات کردهاند که در همین قرآن موجود مقامات معنوی، علمی و سیاسی اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله به روشنی و بنحو مستوفا تبیین شده است و هیچ گونه نیازی به تشکیک در این سند قطعی الهی نیست .
نمونه این محققان، شیخ صدوق (381 ه . ق) در «الاعتقادات» باب 33، شیخ مفید (413 ه . ق) در «اوایل المقالات» ص93، سید مرتضی علم الهدی (436 ه . ق) در «المسائل الطرابلسیات» ، شیخ طوسی که معروف به شیخ الطائفه است در اول تفسیر معروفش «تبیان» ، مرحوم امین الاسلام (548 ه . ق) در مقدمه «مجمع البیان» ، سید ابن طاووس (664 ه . ق) در «سعد السعود» ، علامه حلی (726 ه . ق) در «اجوبة المسائل المهناویة» و . . . و تا عصر حاضر، امام خمینیرحمه الله و آیت الله خوئیرحمه الله و . . . میباشند که قول به تحریف قرآن را از خرافات میشمارند . (21)
اگر چه برخی از اهل سنت مانند ابن اثیر در «کامل» و فخر رازی در «تفسیر کبیر» و . . . سعی کردهاند قول به تحریف را به شیعه نسبت دهند، اما اخبار نسخ تلاوت که دلالت دارد بخش زیادی از قرآن، تلاوت کردن و خواندش نسخ شده است و دقیقا همان قول به تحریف قرآن و کم شدن آن است (22) ، بیشتر از طرق اهل حدیث و حشویه از عامه نقل شده و برای اینکه متهم به اعتقاد به و آیات رغبة (24) ، جهاد (25) ، فراش (26) ، حنیفیه (27) ، و رضاعة (28) .
این روایات از نظر سند و دلالت مردود است و با اخبار عدم تحریف معارض میباشد .
یا در تفسیر قرطبی آمده است که شما میتوانید بجای «سمیعا علیما» ، «عزیزا حکیما» بگوئی در صورتی که این بهتان بزرگی ستبه ساحت قرآن، زیرا اگر قرار باشد قرآن اینگونه قابل تغییر باشد، دیگر حجیت و اعتباری ندارد و به گفته آیت الله خوئیرحمه الله باید بشود بجای «یس والقرآن الحکیم» بخوانیم «یس والذکر العظیم انک لمن الانبیاء علی طریق سوی انزال الحمید الکریم لتخوف قوما ما خوف اسلافهم فهم ساهون» ، در حالی که قرآن میفرماید: «قل ما یکون لی ان ابد له من تلقاء نفسی ان اتبع الا ما یوحی الی» (29) ; «بگو: من حق ندارم که از پیش خود آن را تغییر دهم; فقط از چیزی که بر من وحی میشود، پیروی میکنم .»
وقتی پیامبرصلی الله علیه وآله نمیتواند از پیش خودش چیزی را تغییر دهد، چگونه میتوان قائل شد که برای دیگران تغییر قرآن جایز است؟ ! پس قرآن به یک کیفیت نازل شده (30) و چون نظم امور و شئون مسلمانان و سرنوشت ابدی آنان و دنیا و آخرتشان در آن ثبتبوده است، نهایتحفاظت و نگهداری را از آن به عمل آوردهاند و خداوند نیز صیانت آن را از هر گونه آسیب تضمین نموده است .
«وتمت کلمة ربک صدقا وعدلا لا مبدل لکلماته وهو السمیع العلیم» ; (31) «و کلام پروردگار تو با صدق و عدل به حد تمام رسید; هیچ کس نمیتواند کلمات او را دگرگون سازد، و او شنونده داناست .»
ادامه دارد . . .
1. Alteration abervation
2) مفردات راغب .
3) البیان، آیة الله خوئی، ص197 .
4) طارق/14 .
5) نحل/89 .
6) نساء/82 .
7) اسراء/88 .
8) البیان فی تفسیر القرآن، ص260 .
9) سفینة البحار، ج1، ص57 .
10) تاریخ القرآن، ابوعبد الله زنجانی، ص24 .
11) البیان، ص223 .
12) حجر/9 .
13) تفسیر آلاء الرحمن، ص35 .
14) فصلت/41 - 42 .
15) الوسائل، ج3، کتاب القضا، ص380 .
16) البیان، ص211 .
17) نهج البلاغه، خطبه 133 .
18) الانوار النعمانیه، ج1، صص97 - 98 .
19) البیان، ص226 .
20) همان، ص201 .
21) ترجمه انگلیسی قرآن، میر احمد علی، ص 61; البیان، ص 259 .
22) البیان، ص205 .
23) الاتقان، ج2، ص86 .
24) الدر المنثور، ج1، ص106; صحیح بخاری، ج8، ص26 .
25) همان .
26) صیانة القرآن من التحریف، ص128 .
27) همان .
28) مسند احمد، ج2، ص50 .
29) یونس/15 .
30) البیان، ص 181 .
31) انعام/115 .